محل تبلیغات شما
ميدانست اگر نتواند پیدایش کند، شب های سختي در انتظارش بودند. بدتر از آن فردا يکشنبه است و کسالت آن بدتر از روزهای دیگر بود، تازه بعد هم باید به تنهايي غذاي حاضري بخورد و روزها را به بي هودگي سپري کند. برای لحظه ای تصميم گرفت؛ يکبار ديگر سراغ خواهرش برود؛ شايد خبري از او داشته باشد. اما خيلي زود پشيمان شد. آخرين باري که نزد او رفته بود، کارشان به دعوا کشيد. تا جايي که نزديک بود پاي پليس به ميان بيايد.

نمی خواهم اینجا بمانم

همه چیز به سرعت گذشت

پايانی که آغاز نداشت

بود، ,بدتر ,کند ,دعوا ,کارشان ,شايد ,بدتر از ,کارشان به ,بود، کارشان ,رفته بود، ,به دعوا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها